چه زیباست آنگاه که موجودی ضعیف وکوچک در مقابل وجودی بی نهایت بزرگ و لایزال می‌ایستد و با آهنگی موزون، از سر صدق و صفا و اخلاص، به نیایش می‌پردازد.

چه لذت بخش است آن لحظه‌ها که به دور از هیاهوی نفس، در ملکوت به پرواز در آمدن و راز دل با رازدار عالم و عالمیان در میان نهادن و چه شکوهمند است به عبودیت در برابر معبود ایستادن، خم شدن، برخاستن و پیشانی بر خاک ساییدن و اعتراف به جلال و جمال هستی آفرین نمودن.

و چه ‌دلنشین است نوای توحید و زمزمه‌ پاک بندگی و عبادت خالق یکتا، در هر پگاه، نیمروز و شامگاه که آن را تکرار می‌کنیم و چنین می‌گوییم:

به‌ نام خداوند بخشنده مهربان

حمد و سپاس شایسته‌ پروردگار جهانیان است.

پروردگار بخشاینده‌ مهربان

صاحب اختیار و مالک روز رستاخیز

تنها او را ستایش می‌کنیم و از او کمک می‌جوییم....

این نوا، نوای اقرار به بندگی درمقابل خداوند جهانیان است و سلاحی برای ستیز با شرک و بت پرستی و جدال با گناه و ناپاکی و مبارزه با نفس سرکش. نوایی که تا عمق جان آدمی نفوذ می‌کند و جان را پالایش می‌دهد.1

شیخ نجم‌الدین کبری عارف نامی و بزرگ در این باره می‌گوید: «مردم نابینایند؛ مگر کسی‌که خداوند پرده از برابر چشمان وی برگیرد و پرده چیزی بیرون از مردم نیست؛ بلکه از وجود خود مردم است و آن تاریکی وجود ایشان است.

ای دوست من! پلک‌های چشمت را بر هم بگذار و بنگر که چه می‌بینی. اگر بگویی در آن حال چیزی نمی‌بینم، بدان که این خطای توست. آری، می‌بینی! اما از فرط نزدیکی تاریکی وجود بد بصیرت توست که آن را در نمی‌یابی.

پس اگر دوست داری آن را بیابی و با آن که دو پلکت بسته است آن را در مقابل خود بینی، از وجودت چیزی کم کن یا چیزی دور کن و طریق کاهش و دور کردن این چیز، اندکی مجاهده است و معنی مجاهده، بذل جهد در دفع اغیار یا قتل اغیار است و اغیار وجود، نفس و ابلیس است.»2

گرچه هر یک از احکام و فرایض دینی در جای خود از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است، اما در این میان بعد از معرفت الهی هیچ فریضه‌ای به والایی مرتبه‌ نماز نمی‌رسد، چرا که این تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه‌ واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهی، سفارش به نماز این استوانه‌ استوار دین بوده، چنان که پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.

همه‌ ما می‌دانیم که خداوند تبارک و تعالی نیازی به عبادت و نماز ما انسان‌ها ندارد، زیرا او غنی فی‌الذات است و دیگران همه محتاج او هستند.

خداوند سبحان آنگاه که دست به خلقت آدمیان زد در بی نیازی کامل از اطاعت آنان و امنیت تمام عیار از عصیان آنان بود، زیرا نه معصیت معصیتکاران او را آسیبی می‌رساند و نه فرمانبری فرمانبرداران وی را سود می‌بخشد.

آری، خداوند سبحان به عبادت‌ها نیازی ندارد و آنچه فرایند عبادت خواهد بود چیزی جز بهره‌مندی ما نسبت به آثار عبادت و تبعات ناشی از آن نیست.

آثاری که اگر با روح و جان آغشته گردند، آدمی را به سر منزل مقصود و کمال می‌رسانند و موجب کسب فیض از آن مبدأ بی‌پایان و دریافت نور از آن ذات بی همتا می‌گردند.

یاد و ذکر خدا؛ مایه‌ آرامش دل‌ها  

انسان موجودی است که در زندگی خود خواه ناخواه با اضطراب و نگرانی‌هایی روبه‌رو است. گاهی این نگرانی‌ها برای برخی محدود به مسائل مادی است، گاهی از این حد گذشته و جنبه غیره مادی و معنوی هم پیدا می‌کند.

این حالت گاهی برخی از انسان‌ها را چنان به خود مشغول می‌دارد که تمام عمرشان را در بر می‌گیرد و با همان حالت از دنیا می‌روند و در برخی دیگر، مدتی از حیاتشان را اشغال می‌کند و زمانی سر بلند می‌کنند که مدت زیادی از عمرشان سپری شده است.

اما عده‌ای از افراد آگاه با تدبیر خاص جلوی این حالات درونی خود را گرفته و ناآرامی درونی خود را آرامش می‌بخشند.

برای همه‌ ما این نکته حایز اهمیت بسیاری است که بدانیم عامل این آرامش چیست و چگونه آن اضطراب به طمأنینه تبدیل شده و آرامش تضمین و تأمین می‌گردد؟ خداوند با یک جمله‌ کوتاه و مختصر پاسخ این سؤال را داده که «بدانیدکه همانا با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.»4

روح و حقیقت نماز 

نماز لفظ و واژه‌ای است که در متون دینی ما به عنوان«صلاه» از آن یاد می‌شود و دارای معانی متعددی است که یکی از آن معانی، همین عمل مخصوصی است که به نام نماز در دین اسلام تشریح شده است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: «همانا نماز آدمی را از هر کار زشت و منکر باز می‌دارد و یاد خدا بزرگتر است.»5

نماز یعنی اینکه بنده در برابر خداوند بایستد و اظهار بندگی کند و دست نیاز به سوی او داشته باشد. کسی‌که به نماز می‌ایستد باید محضر خدا را درک کند و بداند در برابر چه مقامی ایستاده و در نتیجه وظیفه‌ بندگی را با نهایت خضوع و خشوع بجا آورد.

حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است.

حقیقت نماز هم‌چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است. هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد، قطعاً باید در همین صورت و قالب خاص باشد در غیر این صورت نماز نیست، بلکه پدیده‌ دیگری است.

پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهری و معنای باطنی است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگری نماز نیست، در نتیجه هم کسانی‌که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بی‌خبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنان‌که نماز نمی‌خوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده‌ایم معرفتی از نماز ندارند، چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.6

نماز تشکر از خدا و یاد اوست و هرگاه لغزشی از انسان سرزد می‌تواند فوراً با نماز آن را اصلاح کند. در حقیقت نماز اهرم استعانت در غم‌ها و مشکلات است. انسان در نماز خدایی را ستایش می‌کند که تمام هستی را تربیت می‌کند.

حضرت علی(ع) در این باره چنین می‌فرماید: «خدا را، خدا را در نظر گیرید در توجه به نماز، که پایداری دین‌تان به نماز باشد.»6

پیامبر اسلام نیز درباره نماد در نماز می‌فرماید: « مثل نماز مثل ستون خیمه است، اگر ستون خیمه برپا باشد طناب‌ها و میخ‌ها و پوشش خیمه نیز سودمند است. آنگاه که ستون خیمه بشکند میخ‌ها و طناب‌ها و پوشش خیمه سودی نخواهد داشت.»8   

فلسفه‌ نماز

بحث درباره‌ فلسفه و حکمت نماز در واقع آشنایی با اسرار و رموزی است که در این عمل نهفته است. این نکته برای ما روشن است که هرگز خداوند متعال هیچ دستوری را بدون حکمت و علت بر بنده‌اش واجب نمی‌سازد. اگر حکمی از جانب او رسد یا واجب و حرام است و یا مستحب و مکروه.

تمام پدیده‌های نظام هستی معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرینش آنها خالق قادری است که هستی از او نشأت گرفته است. همه‌ موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافته‌اند و نه تنها درمقام حدوث بلکه در مقام بقا نیازمند و محتاج اویند. یعنی خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلکه ربوبیت و سرپرستی آنها را عهددار گشته است، پس خدا هم خالق است و هم رب و همه‌ موجودات به خالقیت و عبودیت و اقرار به ربوبیت پروردگار و جاودانگی بر آن ذاتی است که موجب می‌شود بنده در پی اصلاح و سعادت خویش بر‌آید و به کمال انسانی خود دست یابد. انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصی باز داشته و از همه تباهی‌ها و تاریکی‌ها او را مانع می‌شود. چنان‌که امام رضا(ع) در این باره می‌فرماید: « نماز اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرک و بت‌پرستی و ایستادن در پیشگاه خداوند و در نهایت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضای عفو از گناهان گذشته  هر روز پیشانی بر زمین ساییدن برای تعظیم پروردگار.»9

از امام صادق(ع) پرسیدند چرا خداوند نماز را واجب کرد در حالی‌که نماز مردم را از معاصی باز می‌دارد و موجب زحمت می‌گردد،. حضرت فرمود: « در این وجوب رازهایی نهفته است. اگر مردم بدون تکلیف رها شوند و فقط پیامبری می‌آمد و خبرهایی را می‌آورد و می‌رفت، آنان دچار سرنوشت گذشتگان خود می‌شدند، زیرا در میان گذشتگان، افرادی بودند که کتاب نیز به‌ همراه داشتند و حتی به‌ خاطر آیین خود جنگ‌ها نمودند ولی  به مرور زمان توجه مردم کم شد و آیین آنان به طور کلی از بین رفت.

خداوند اراده نمود که امت اسلام دچار چنین سرگذشتی نشود، از این رو دستور داد تا در پنج نوبت نام پیامبر برده  شود، نماز و یاد خداوند برپا گردد تا نام و آیین پیامبر از بین نرود.»10

سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند

جان در رهش دریغ نباشد نثارکرد

اهمیت و جایگاه نماز در اسلام

نماز در مکتب انسان ساز اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و هیچ عملی از اعمال دینی و افعال عبادی با آن قابل مقایسه نمی‌باشد و اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورهای دین را درجه‌بندی و مراتبشان را مشخص نماییم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه‌ تعالیم دینی قرار دارد و از چنان ارزشی برخوردار است که سایر ارزش‌های دینی در عرض آن قرار نمی‌گیرند.

اگر درک و معرفت به ارزش نماز برای کسی حاصل گردد هرگز در آن کوتاهی نکرده و یا آن را ترک نخواهد نمود. در روایتی از امام صادق چنین آمده که: هر گاه کسی به نماز ایستد رحمت الهی از آسمان بر او نازل می‌شود و فرشتگان اطراف او را احاطه می‌کنند.

کسی‌که با نماز مأنوس است در قلمرو نور و روشنایی قرار دارد و آنکه با نماز فاصله دارد از نور و روشنایی دور افتاده و خود را در محیط  تاریکی و ظلمت انداخته است.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که مفهوم کلام نبی این است که تارکین نماز در تاریکی‌اند و چون به ارزش نماز در زندگی خود ارجی ننهاده‌اند نزد مسلمین فاقد اعتبار و ارزش اجتماعی بوده، ایشان را در زندگی دنیا و آخرت سعادتی نیست. ارزش و شخصیت آدمی به میزان اهمیت دادن او به ارزش‌های دینی است و مؤمن واقعی از بی‌توجهی و بی‌مبالاتی نسبت به تعالیم دینی و ارزش‌های الهی مبراست. پس نماز را در دین جایگاهی بس بلند است به منزله‌ سر در بدن و روح در کالبد جسم، همانگونه که بدن بی‌سر و جسم بی‌روح را ارزشی نیست دین بی‌نماز را خیری نخواهد بود.

نماز امری نیست که فقط بنده را به خالق و پرودگارش نزدیک سازد و حلقه اتصال بین عبد و معبود را شدت بخشد و عشق به خدا را در قلب و باطن او زنده سازد، بلکه این یکی از آثار مطلوبی است که در زندگی نمازگزار ظاهر می‌شود.

این روح نماز و تعبد به خداست که هرگز نمی‌گذارد فرد در مقابل خلق خدا بی‌تفاوت بماند. پس در نماز دو اثر عهد نهفته است، یکی اثر فردی که موجب نزدیکی او به خدایش می‌گردد و دیگر اثر اجتماعی است که او را در جامعه فرد مسئول بار می‌آورد، یعنی نمی‌شود کسی اهل نماز و عبادت باشد و در عین حال نسبت به جامعه‌ بشری و همنوعانش هیچ وظیفه‌ای را احساس نکند.

درباره‌ اهمیت نماز آیات و احادیث زیادی نقل شده که پیامبر اسلام در این‌باره می‌فرماید: « همه‌ دستورهای اسلام را از کوچک و بزرگ آشکار کن، ولی بیشترین همت تو درباره‌ نماز باشد.»11

1-    کازرونی، محسن، خلوتگه راز، قم، 1373، ص10.

2-    بیضایی، طیبه، نماز و مفاهیم نمادین آن، تهران، ستاد اقامه نماز، 1379، ص7 .

3-    کازرونی، همان، ص18.

4-    خلیلی، مصطفی، نقش نماز در شخصیت جوانان، قم، زائر، 1379، ص30 .

5-    صدری مازندرانی، حسن، رازهای نماز در کلام ائمه‌ اطهار و علما، تهران، چاف، 1382، ص14.

6-    مصباح یزدی، محمد تقی، لزوم توجه به نماز و درک حضور خداوند، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375، ص5-7.

7-    بهشتی، جواد، چهارصد سخن پیرامون نماز، تهران، ستاد اقامه نماز، 1374، ص8 .

8-    دیلمی، حسین، نکته‌های نورانی‌، تهران، ستاد اقامه نماز، 1377، ص77 . 

9-    کازرونی، همان، ص110.

10-همان، ص112.

11-بحارالانوار، ج77، ص129.